تهران

سراب

سراب
هر انسان مسافری برهنه است در کویر زندگی.

کویری که گهگاه گوشه هایی از آن صرفا اندک آبادی که زینت یافته از خار و گون و گز است‌، وجود دارد.
در این کویر همه جهت رفع عطش خود در تلاش برای یافتن آبادانی و سرسبزی هستند. برخی به دنبال چاهی آب با درختان نخل و برخی دنبال مرتعی برای چرای گوسفندانی که قصد داشتن انها را در سر بپروراندند و برخی بلند پروازانه در جستجوی کوهستانی پر از برف و چشمه ساران که با دیدن آبشاران در آن، تشنگی خود را سیراب کنند.

کویر زندگی
کویر زندگی

من می بینم هر کس در این کویر خشک به دنبال رویای خویش ‌است.
من می بینم چگونه هر کس با توجه به فکر خود سرابهای دور دست را گمشده ی خود میخواند و تشنه لب به دنبال آن می رود. وقتی به آن رسید‌، می بیند فقط سرابی قبل از رسیدن به آن هدف غایی بوده و بعد از رسیدن به آن سیراب نشده بلکه تشنه لب تر از قبل به دنبال سرابی دیگر می رود و پایانی برای آنها نیست.

سراب بزرگ شدن در کودکی، سراب اتمام درس و دانشگاه، سراب شغل، سراب همسر، سراب پول، مسکن و سراب...و سراب. بعد از رسیدن به این سراب ها که یکی پس از دیگری بوجود می آید، تنها چیزی که باقی می ماند تشنگی بیشتر و مهلت کمتر است. و این سوال در ذهن بارور میشود که همه ی عمر در سرابستان برای چه گذشت؟!

دردناکتر وقتی است که می بینم خیلی ها در این کویر و فرط تشنگی به پایان عمر رسیدند و جسدهای آنها در برهوت، بر داغی شنهای سوزان زندگی افتاده‌است، درحالی که بر دوش آنها مشک آبی است که هرگز آن را حس نکردند و جرعه ای از آن ننوشیدند.

 در تمام عمر برای رفع تشنگی به دنبال آب می دویدند ولی از آنچه داشته اند غافل بوده اند و متوجه آن نبوده اند.

سراب زندگی
سراب زندگی

 گهگاه اندک کسانی را می بینیم که بعضا در گوشه ای از این کویر در سایه ی تپه های شنی همین زندگی نشسته اند و مشک آب روی دوش خود را شناخته و در حال نوشیدن آن هستند و به من می گویند: تنها آب زندگی، همین مشک است و در این دنیا، کوهستان و آب خنک یافت نمی شود!
بیایید از همین مشک آب در اختیارمان بنوشیم... این آب برای تشنگی کل زمان حضور در کویر عمر کافی است.

مطلب مفید بود؟
3
0
اشتراک گذاری:
مطالب پیشنهادی