تهران

بزرگداشت حافظ شیرازی به همراه اشعار عاشقانه و عارفانه حافظ

روز بزرگداشت حافظ
کمتر کسی وجود دارد، که حافظ شاعر غزل سرای ایرانی را نشناسد. اشعار او چنان سرشار از اخلاق، عرفان، عشق، وعظ و حکمت هستند که هر انسانی را به وجد می‌آورد. 20 مهر روز بزرگداشت حافظ، شاعر بزرگ ایرانی است. در این مقاله اشعار زیبای حافظ و عکس نوشته‌های حافظ را برای شما جمع آوری کرده‌ایم. همراه ما باشید.

بزرگداشت حافظ شیرازی به همراه اشعار عاشقانه و عارفانه حافظ

خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی معروف به لسان الغیب، شاعری فارسی زبان است. او در 726 هجری قمری در شیراز بدنیا آمد. حافظ در قرن هشتم هجری قمری در شیراز می‌زیسته است.
او در جوانی شاگرد نانوایی بود و به همراه مادرش زندگی سختی داشت. حافظ در جوانی با دختر زیبارویی به نام شاخه نبات آشنا شد و با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند بود. نقل است حافظ برای وصل یار، چهل شبانه روز شب زنده داری کرده است. 
بیشتر اشعار حافظ در سبک غزل هستند. حافظ نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان دوست‌داران زیادی دارد. دیوان حافظ به زبان‌‌های انگلسی و آلمانی نیز ترجمه شده است و نامش در ادبیات جهان غرب پرآوازه است. 
اشعار حافظ به قدری خاص، زیبا و خوش آهنگ هستند که از آن‌ها در هنرهای مختلفی از جمله موسیقی سنتی ایران، خوشنویسی و هنرهای تجسمی استفاده می‌شود.
لسان الغیب در سال 971 هجری قمری در شیراز در گذشت که هم اکنون آرامگاه وی در حافظیه شیراز قرار دارد.

در میان خانواده‌های ایرانی اشعار حافظ و دیوان او جایگاه خاصی دارد و دست کم در هر خانه‌ای یک دیوان شعر حافظ وجود دارد. ایرانیان در مراسم‌های مختلف از جمله شب یلدا و عید نوروز فال حافظ می‌گیرند و اشعار او را می‌خوانند. 

روز بزرگداشت حافظ
آرامگاه حافظ در شیراز

روز بزرگداشت حافظ

در تقویم رسمی ایران روز 20 مهر به عنوان روز بزرگداشت حافظ نام‌گذاری شده است. هر ساله در این روز، در آرامگاه حافظ که در حافظیه شیراز است،  پژوهشگرانی از سراسر جهان گرد هم می‌آیند و یاد و خاطره او را گرامی می‌دارند و اشعار او را تفسیر می‌کنند.

در ادامه عکس نوشته‌هایی از اشعار عاشقانه و عارفانه حافظ به همراه زیباترین غزلیات او را با هم می‌بینیم و  می‌خوانیم. 

اگر شما هم از علاقه‌مندان به اشعار حافظ هستید، در ادامه این مقاله همراه ما باشید. 

بهترین شعر حافظ
اشعار زیبای حافظ

ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت

دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت

تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت

شعر عاشقانه حافظ
شعر عاشقانه حافظ

ای که در کوی خرابات مقامی داری
جم وقت خودی ار دست به جامی داری

ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفر کرده پیامی داری

خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی
بر کنار چمنش وه که چه دامی داری

بوی جان از لب خندان قدح می‌شنوم
بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری

چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود
می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری

نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود
تویی امروز در این شهر که نامی داری

بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود
تو که چون حافظ شبخیز غلامی داری

شعر حافظ برای پروفایل
شعر عارفانه حافظ

روزگاریست که ما را نگران می‌داری
مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری

گوشه چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحب نظران می‌داری

ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار
دست در خون دل پرهنران می‌داری

نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ
همه را نعره زنان جامه دران می‌داری

ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سری عجب از بی‌خبران می‌داری

چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسته گران می‌داری

گوهر جام جم از کان جهانی دگر است
تو تمنا ز گل کوزه گران می‌داری

پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران می‌داری

کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت
این طمع‌ها که تو از سیمبران می‌داری

گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری

مگذران روز سلامت به ملامت حافظ
چه توقع ز جهان گذران می‌داری

شعر حافظ درباره خدا
شعر عارفانه حافظ

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

شعر حافظ برای وضعیت واتساپ
شعر عاشقانه حافظ

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

بیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آور
که از هر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانی

گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است
خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی

ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کرد
که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی

چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی

دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی

ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست
بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی

خیال چنبر زلفش فریبت می‌دهد حافظ
نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی

شعر حافظ برای استوری
شعر حافظ برای پروفایل

صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

دلنوشته شعر حافظ
غزلیات زیبای حافظ

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

آن تلخ وش که صوفی ام الخباثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

عکس نوشته عاشقانه حافظ
شعر عاشقانه حافظ

الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

به بوی نافه ای کاخر صبا زآن طرّه بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها 

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بر بندید محمل ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

بهترین شعر حافظ
اشعار زیبای حافظ

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم 

صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم 

بکام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه باک از خبث بدگویان میان انجمن دارم 

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

عکس پروفایل شعر حافظ درباره خدا
شعر عارفانه حافظ

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی

خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی

کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی

ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی

شعر حافظ برای استوری
شعر حافظ درباره اخلاق

ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی

دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی

رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی

دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی

نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آن‌ها نکنی

بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی

حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی

شعر حافظ برای پروفایل
عکس نوشته زیبای شعر عاشقانه حافظ

هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بی‌قرار من باشی

چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی

چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در میانه خداوندگار من باشی

از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گله‌ای غمگسار من باشی

در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی

شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوکوار من باشی

شود غزاله خورشید صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی

سه بوسه کز دو لبت کرده‌ای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی

من این مراد ببینم به خود که نیم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی

من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
مگر تو از کرم خویش یار من باشی

شعر عارفانه حافظ
شعر عارفانه حافظ
روز بزرگداشت حافظ 1400
شعر عاشقانه حافظ

مطلب مفید بود؟
5
0
اشتراک گذاری:
مطالب پیشنهادی