کلی اسم قشنگ دختر که با الف شروع بشن همراه با معنی تک به تک
کلی اسم قشنگ دختر که با الف شروع بشن همراه با معنی تک به تک
از انتخابهای سخت برای هر پدر و مادری، انتخاب نام فرزند است، نامی که علاوه بر خوش آهنگ بودن آن، معنای زیبایی نیز داشته باشد. اگر تولد فرزندتان نزدیک است و در میان انبوهی از نامهای پیشنهادی سردرگم شدهاید، با ما همراه باشید تا لیستی از اسامی دخترانه را که با الف شروع میشوند با هم مرور کنیم تا شاید در تصمیم گیری به شما خوانده عزیز و گرامی کمک کند.
لیست نام دخترانه که با الف شروع میشوند:
1. ارغوان: درختی است زینتی از تیرهی پروانه واران با گلهایی به رنگ سرخ مایل به بنفش (فارسی)
2. النا: اسم النا در تمامی زبانها نورانی و درخشان معنی شده است. همانطور که گفتیم النا برگرفته از اسم هلن است که به معنای نورانی است و در زبان لاتین زیباترین زن دنیا نیز معنی شده است. (یونانی)
3. الیسا: دختری که مانند گل انار لطیف است + مرکب از الیس (عربی) به معنای گل انار و الف تانیث فارسی (عربی)
4. اِلسا: ال= ایل+ سا (پسوند شباهت) مثل ایل، همانند ایل. اسمی بین المللی بوده و در زبانهای مختلف معانی متفاوتی دارد.
5. ارمغان: تحفهای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد، هدیه (ترکی)
6. الناز: مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ موجب نعمت و رفاه و آسایش. (ترکی)
7. اَسرین: اشک، سرشک، به پاکی اشک (کردی)
8. آرمیتا: پارسا، پاک، فروتن. (اوستایی)
9. آنیل: 1- به خاطر آورده شدن 2- مشهور، نامی. (ترکی)
10. آیسان: (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، همانند ماه، مهسا؛ 2- (به مجاز) زیبارو. (ترکی_فارسی)
11. آیلین: هاله، اطراف ماه، هاله ماه. (ترکی)
12. آدرینا: آتشین، سرخروی، زیبارو، تکیه گاه (آشوری)
13. آتوسا: (در اوستایی) زَبَردست؛ نام چند شاهزاده خانم ایرانی عهد هخامنشی و مشهورترین آنان دختر کوروش بزرگ، زن داریوش اول و مادر خشایارشای اول است. (اوستایی_یونانی)
14. آوین: (آو= آب + ین (پسوند نسبت))، به رنگ آب، مانند آب، زلال، پاک؛ 2- (در کردی) عشق.
15. آنیتا: آراستگی، مهربانی، خوشرویی. (اوستایی)
16. آرتِمیس: نام یکی از چند تن الههی یونانی که بر سکههای اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است. ایزد بانوی حامی شکار، حیوانات وحشی، گیاهان، عفت زنان و تولد کودکان بوده است؛ نام یکی از بانوان ایران باستان در زمان خشایارشا که دریادار بود.(یونانی)
17. ایواز: آراسته و پیراسته (فارسی)
18. المیرا: ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا فدایی
19. آیدا: یاری نمودن (بین المللی)
20. ایلیکا: هل، گیاهی از تیره زنجبیلیان (سانسکریت)
21. ایزدچهر: دارای چهرهای چون فرشتگان (فارسی)
22. ایرن: گونهای دیگر از واژه ایران (فارسی)
23. اوریسا: نام یکی از ایالتهای هندوستان (سانسکریت)
24. آویتا: بی همتا، تک (اوستایی_پهلوی)
25. آروشا: اروشه، به فتح الف، سفید، روشن، دختری با روی سپید (اوستایی_پهلوی)
26. آروس: سپید، درخشان و زیبا (اوستایی_پهلوی)
27. ایلانا: دختر سرزنده، نام نوعی درخت است. (عبری)
28. انوشکا: زیبا، خوش اندام، جذاب، این اسم در هندوستان نیز رایج است. (عبری)
29. استر: ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی (عبری)
30. ابناس: خواهر حضرت یعقوب و عمه حضرت یوسف، همچنین نام قریهای در مصر (عبری)
31. ابریشم: رشتهای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر، گلی به صورت رشته های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستانها میرویدلیست اسامی دخترانه که با الف شروع میشوند. (عبری)
32. ایساتیس: مقدس و فرخنده، نام شهر یزد در متون یونانی (یونانی)
33. اورنینا: ربة النوع فراوانی نعمت (یونانی)
34. اُلگا: اولین قدیسهی روسی، همسر و نایب (یونانی)
35. اِقلیما: (معرب از یونانی) ماده ای که از گداختن برخی از فلزات مانند طلا و نقره به دست میآورند. نام دختر آدم (ع) که به نقل تاریخ در ازدواج هابیل بود. (یونانی)
36. اقاقیا: (معرب از یونانی) درختی است از راسته ی شبدرها که گلهای خوشهای سفید یا صورتی خوشبو دارد. (یونانی)
37. اقاقی: اقاقیا، درختی زینتی که گلهای سفید خوشهای و معطر دارد. (یونانی)
38. اطلسی: منسوب به اطلس، از جنس اطلس، اطلس، گلی شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید، صورتی، ارغوانی، یا سرخ (یونانی)
39. اطلس: (معرب از یونانی)، پارچهای ابریشمی، پرنیان، دیبا، ابریشم گرانبها (در نجوم) فلک نهم، فلک اطلس. (یونانی)
40. ارغنون: نام سازی است. (یونانی)
41. الماس خاتون: الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس
42. الماس: سختترین ماده طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد. (یونانی)
43. ایوان: ایوان، تراس (کردی)
44. اوینار: عشق و دوست داشتن در حد کمال، عشق آتشین (کردی)
45.اَسرین: اشک، سرشک.(کردی)
46. آرینا: آریایی نژاد، از نسل آریایی
47. اِلآی: ماه ایل؛ (به مجاز) زیباروی ایل (ترکی)
48. آیناز: آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
49. ایپک: ابریشم، حریر، ابریشمی. (ترکی)
50. اولدوز: ستاره، اختر، کوکب، نجم. (ترکی)
51. آماندا: در امان، در پناه تو، آماندا (ترکی)
52. الین: ال= ایل+ ین (پسوند نسبت)، منسوب به ایل، هم نژاد و هم خون (ترکی)
53. الیانا: نیکی و هدیه (به مجاز) به معنی مأنوس، دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل. (ترکی)
54. الکا: نیکی و هدیه، (به مجاز) به معنی مأنوس، دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل (ترکی)
55. ادنا: از واژههای قرآنی، کمترین، جزئیترین، پایینتر (عربی)
56. اَحلام: جمع حلم، بردباریها، وقارها، عقلها، جمع حلیم، بردباران. (عربی)
57. اِلهه: ربالنوع، پرستش کردن، ماه نو، آفتاب، بتان (عربی)
58. ایمانه: منسوب به ایمان (عربی)
59. اَنیس: انس گیرنده، همدم، مصاحب، همنشین، (به مجاز) محبوب و مطلوب. (عربی)
60. اِلینا: نیکویی و نعمت برای ما (عربی)
61. الهام: به دل افکندن، در دل انداختن، القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض، رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی، دریافت و شعور غریزی. (عربی)
62. الوان: رنگها، نوعها، رنگارنگ، رنگین، گوناگون، گونهگون (عربی)
63. اُسوه : پیشوا، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد. از واژههای قرآنی.(عربی)
64. اَسنا: ارفع، بلندتر، عالیتر. (عربی)
65. اَسمر: گندمگون؛ سبزه. (عربی)
66. اَسما: نامها، اسامی، معارف، حقایق، در تصوف به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است، نام همسر پیامبر اسلام (ص) (عربی)
67. اسرا: به شب راه رفتن، در شب سیر کردن، معراج پیغمبر اکرم (ص)، نام هفدهمین سوره قرآن کریم دارای صد و یازده آیه (عربی)
68. اَزهار: جمع زَهر، گلها، شکوفهها (عربی)
69. اِبتسام: لبخند زدن، تبسم کردن؛ تبسم، لبخند (عربی)
70. آدلیا: شکر خدا، سپاس از خدا (فارسی_ترکی)
71. اروانه: نام گلی کوهی است. (فارسی)
72. الوا: ستاره (فارسی)
73. آرشیدا: بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (فارسی)
74. اَرنَواز: آن که سخنش رحمت میآورد، نام خواهر جمشید که ضحاک او را به همسری خود درآورد. (فارسی_اوستایی_پهلوی)
75. اَرنیکا: آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار، آریایی خوب و زیبا. (فارسی)
76. اروشه: سفید، روشن، دختری با روی سپید (فارسی)
77. ارکیده: گلی با رنگهای درخشان که یک گل برگ آن از دو گل برگ دیگرش بزرگتر است. ( فرانسوی)
78. اسپنتا: پاک و مقدس (اوستایی)
79. اسپانتا: سپنتا، مقدس قابل ستایش (فارسی)
80. استرا: در گویش سمنان ستاره، نام همسر یهودی انوشیروان که مدفن او در همدان است. (فارسی)
81. افرا: درختی از تیرهی افراها، اسپندان، اسفندان، کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا، درختی که برگهای پنجهای و میوه بالدار دارد. (فارسی)
82. اشک ناز: مرکب از اشک و ناز، کنایه از دختر زیبا روی و لطیف (فارسی)
83. افسر: کلاه پادشاهی، تاج (فارسی)
84. اَفرینا: آفرین، نام دختر سیامک پیشدادی (فارسی)
85. افروزه: آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره، شهاب. (فارسی)
86. افروز: افروختن، افروزنده (فارسی)
87. افروغ: تابش روشنی، شعاع آفتاب تابش ماه، نام یکی از شارحان اوستا که در اواخر عهد ساسانیان میزیسته است. (فارسی)
88. افسانه: سرگذشت، قصه، داستان، سرگذشت و حکایت گذشتگان، افسون، سحر، ترانه (فارسی)
89. اَفشان: افشاننده، پریشان، پراکنده، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان مانند زلف ( فارسی)
90. افشید: روشنایی خورشید (فارسی)
91. الیا: گل خطمی صحرایی (عربی_یونانی)
92. آمیتیس: آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی (فارسی)
93. اندیشه: آنچه از اندیشیدن حاصل میشود، فکر، توجه، غمخواری. (فارسی)
94. اَنوشا: بیمرگ و جاویدان. (فارسی)
95. انوشه: جاوید، باقی، پایدار، به طور همیشگی، جاویدان، ابدی، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزادهای ساسانی در تیسفون (فارسی)
96. اویسا: آویسا، پاک و تمیز مانند آب (فارسی)
97. ایرانا: ایران، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی (فارسی)
98. آلا: نعمتها، نیکیها، از اسامی قرآنی (پهلوی)
99. آیه: نشانه، نشانه خدا (عربی)
100. آناهیتا: بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو (فارسی)
101. آندیا: نام زن اردشیر ساسانی (فارسی)
102. آوا: آواز، آهنگ (فارسی)
103. آرمینا: دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی (فارسی)
104. آهو: جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار معروف است. (فارسی)
105. آیتک: مانند ماه (ترکی)